فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Clear Away

American: ˈklɪrəˈweɪ British: klɪərəˈweɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • phrasal verb C1
    (بساط، میز و غیره) برچیدن، جمع کردن
    • - After dinner, we cleared away the dishes.
    • - پس از شام ظرف‌ها را جمع کردیم.
  • phrasal verb
    ناپدید شدن، رفتن، برطرف کردن، دور کردن
  • phrasal verb
    (ابر) عبور کردن، رد شدن، گذشتن، (مه) برخاستن، رفتن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد clear away

  1. phrasal verb Leave, disappear

ارجاع به لغت clear away

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clear away» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clear away

لغات نزدیک clear away

پیشنهاد بهبود معانی